معنی کنایه از خورشید
حل جدول
واژه پیشنهادی
خانه خدای مسیح
مشرقی صبح
ماکیان چرخ
گیتی افروز
گوهر مشرق
خَلخال فلک
خسرو گردون
تشت زر
خدیو چرخ اخضر
ترازوی زر
خاتون سرای چرخ خضرا
جهان آرا
چهرپرداز جهان
چشمه نور
چشمه سیماب ریز
خاتون زمان
مرغ مشرق
چراغ
مرغ شناور
یوسف زرین رسن
قرص زر
یاقوت زرد
کُله دار هفت گردون
تاجدار فلک
روزگرد
تشت زرّین
خورشید رخ مشرقی
آهوی دشت خاوران
همای خاوری
موذن سرخ چشم
مسیحای سپهر
کوکب مشرقی
زرین چراغ
قندیل شمع خاور
کبوتر زرین
کُلیچه زر
تشت زرّین
تشت زرّین
آهوی جهان پیمای روز
بیضه آتشین
چتر زرّین
صبّاغ فلک
قرص آتش
لغت نامه دهخدا
خورشید. [خوَرْ / خُرْ] (اِخ) معشوقه ٔ جمشید. (ناظم الاطباء).
معادل ابجد
1214